دیانادیانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
دنا، سوفیا و ماندانادنا، سوفیا و ماندانا، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

زنگ تجربه

مواظب باش مامان نبینه!!!!

دارم با تلفن صحبت می کنم. دیانا را هم می بینم که سر میز می رود و ظرف آبنبات را می بیند. (معمولا این ظرف را دم دست نمی گذارم چون دخترک علاقه زیادی به خوردن آبنبات دارد!!!!) آبنباتی بر میدارد. چنان شانه هایش را بال برده و آبنبات را محکم به سینه چسبانده که انگار هندوانه ای در بغل دارد.  با آخرین سرعتی که می تواند به طرف اتاقش میدود. من شوک زده ام.  نه از رفتار دیانا که از کردار خودم. همانطور که با فردی آن طرف خط صحبت می کنم فریاد می زنم: دیانا نوش جانت عزیزم. این جمله را از اعماق  قلبم می گویم. دخترم که حالا در اتاق است و دارد در را به سرعت می بندد، به من لبخندی می زند و در را رها می کند و در اتاقش مشغول خوردن آبنبات ...
14 اسفند 1392

امان از این مامان ها...

سوار آسانسور قطار شهری بودم، دو تا دختر نوجوان هم سوار شدند. اولی به دومی گفت: "مامانت باز رفته اونجا"؟ دومی گفت:" آره بابا هر روز میره". اولی گفت: "ای بابا مامان تو از مامان من بدتره،هر کی تو فامیل دستش بشکنه، سرش بشکنه، پاهاش چلاق شه... مامان من اولین نفریه که میره کمک." دومی گفت: "ولش کن این مامانها رو همشون مثل همن..." براستی ما مادرها چقدر افراط می کنیم در این مساله. به جای اینکه فرزندانمان را راغب به کمک کنیم، دلزده شان می کنیم. فراری می شوند و حوصله شان را سر می بریم. این روزها خیلی به این مساله فکر می کنم.... ...
10 اسفند 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زنگ تجربه می باشد